نمیتوانید. سعی هم نکنید. احساسات بازتاب دقیقی از فکری است که در حال حاضر در مغز شما جریان دارد؛ چه یادآوری یک خاطره باشد چه پیشبینی آینده.
در ابتدا پیشنهاد میکنم این مطلب را بخوانید: قانون جذب و انرژی مثبت
گفتن اینکه هرگز احساس منفی نداشته باشید خلاف قانون جذب است. قانون جذب میگوید اگر به خاطر فکری که توسط ضمیر خودآگاه یا ضمیر ناخودآگاه تولیدشده شما بخواهید از خواسته خود دور شوید احساسات، شمارا در جریان قرار میدهد.
کار اصلی ما این است: از احساسات آگاه باشیم و آن را هدایت کنیم
کل این فرآیند در یک جمله خلاصه میشود. آگاهانه کانون توجه خود را تغییر دهید. وقتی رفتار بد کسی شمارا ناراحت کرده است سعی نکنید توی ذهنتان ثابت کنید که این فرد چه آدم نامردی است یا به همه بگویید و آخرشم بپرسید چرا این کار را انجام داد؟
شما به یکچیز که دوست دارید توجه کنید. بروید به گلهایتان آب بدهید. فوتبال ببینید با دوستانتان به بیرون بروید؛ یا حتی آرام دراز بکشید و یکی از خاطرات خوب گذشته را به یادتان بیاورید.
مراقب باشید که این کار را وقتی احساس منفی شما ضعیف است انجام دهید.
آنتونی رابینز میگوید: “من تمام موفقیتهای زندگیم را مدیون یک توانایی مهم هستم: توانایی در مدیریت احساسات”
وقتی روی یک فکر کوچک متمرکز میشوی، کمی احساس منفی یا مثبت میکنی و کمکم قانون جذب شروع به کار میکند ولی نه با جذب شرایط! در ابتدا فقط افکار مشابه را جذب میکند و این افکار شدت احساسات را بیشتر و بیشتر میکنند و این احساسات قویتر افکار بیشتر و … .
شدت احساسات با مقدار فکری که از طریق قانون جذب، جذب کردهای متناسب است. هر چه بیشتر روی چیزی که نمیخواهی متمرکز بمانی آن فکر بزرگتر و بزرگتر میشود. اما اگر نسبت به احساساتت حساس بمانی و خیلی زود توجهت را از روی چیزهای ناخواسته برداری، کمکم احساس بهتری خواهی داشت و وارد جذب مثبت خواهی شد.
آیا عبارات تأکیدی قدرت جذب دارند؟ آیا عبارات تأکیدی تأثیری در باورهای انسان دارند؟
خود کلمات زیاد مهم نیستند بیشتر احساس پشت آنها مهم است. هر چه هنگام گفتن عبارات تأکیدی احساس بهتری داشته باشی، ارتعاش خالصتری از خودت ساطع میکنی و بهزودی دنیای تو سرشار از چیزهایی میشود که در با کلامت حسش کردی.
واژهها بهتنهایی جذب نمیکنند ولی وقتی موقع حرف زدن احساس داشته باشی یعنی ارتعاشت قوی است و قانون جذب باید به آن ارتعاش پاسخ بگوید.
این مطلب را هم بخوانید: راز جذب ثروت
بیمارستانها پر است از آدمهایی که تاوان افکار نامناسبشان را میپردازند. آنها از روی قصد بیماری خلق نکردند، اما بههرحال، با افکار و انتظارات منفیشان آنها را خلق کردهاند و بعد به بیمارستان رفتند تا تاوان افکارشان را بپردازند. ما کسانی را میبینیم که رابطههای وحشتناکی دارند فقط به این دلیل که طبق قانون جذب عشق رفتار نمیکنند.
یا کسانی که مجبورند از صبح تا شب کار کنند چون طبق قانون جذب ثروت عمل نمیکنند. آنها کارها را از روی اجبار انجام میدهند. کارهایی که دوستشان ندارند. آنها عمر خود را به پول میفروشند تا بعداً با این پول لذت ببرند ولی با کدام عمر؟
آیا قانون جذب کار میکند؟ اگر قانون جذب را قبول دارید باید بپذیریم که اصلیترین بخش قانون جذب رابطهی قانون جذب و احساسات است.
هر احساسی از درونت سخن میگوید. وقتی فکری در سر داری که باهدفت همراستا نیست احساس منفی داری. وقتی کاری میکنی یا چیزی میگویی که ارتعاش هماهنگ باکسی که هستی یا چیزی که میخواهی ندارد، وجود درونیات احساس منفی ایجاد میکند و به همین ترتیب، وقتی در جهت نیاتت حرف میزنی، فکر یا عمل میکنی وجود درونیات عواطف مثبت ایجاد میکند.
هر احساسی یا خوب است یا بد. احساس خنثی وجود ندارد. مثل یک سکه که یا شیر است یا خط!
ما به احساسات اسامی مختلفی میدهیم؛ مثل شادی، عشق، شور، شکرگزاری و … اما باید بدانیم که احساسات ما از چشمانداز وسیع درون ما میآید و به ما میگوید که چه چیزی در درون ما در حال رخ دادن است.
ادامه دارد …
همهی انسانها به دنبال زندگی بهتر هستند و در اکثر اوقات این زندگی بهتر با راه حلهایی بهتر به وجود میآید؛ ولی کمتر کسی توجه میکند که چگونه باید راه حل های بهتری را پیدا کرد.
خیلی ساده است. برای اینکه راهحلهای بهتری پیدا کنیم باید سؤالات بهتری بپرسیم! بارها در مباحث قانون جذب گفتم که توجه ما باعث به وجود آمدن شرایط میشود. الآن فرض کنیم یک اتفاق ناخواسته برای ما پیشآمده است و ما از خود سؤال میپرسیم: چرا این اتفاق افتاد؟ چرا همیشه من؟ چرا با من این کار را کرد؟ حالا ذهن ما دنبال این میگردد که شرایطی را از گذشته پیدا کند که نشان دهد که این اتفاق بد همیشه برای ما میافتد.
حال سؤال دیگری میپرسیم: چگونه میتوانم این وضع را دگرگون کنم؟ چگونه همین الآن میتوانم کانون توجهم را عوض کنم؟
و یک سؤال جادویی که سریع به شما حس خوب را میدهد: آیا این موضوع 6 ماه دیگر هم اهمیت دارد؟ چون معمولاً جواب خیر است بهسرعت احساسمان خوب میشود.
مغز ما با بروز کوچکترین اتفاق، شروع به طرح چندین پرسش میکند و معمولاً همیشه نخستین پرسش این است: معنای این اتفاق چیست؟ آیا لذت دارد یا رنج؟
پیشنهاد میکنم این مطلب را هم بخوانید: چگونه احساسات را کنترل کنیم؟
اینها نمونههایی از پرسشهایی هستند که صرفنظر از نوع اتفاقاتی که در زندگیمان میافتد همواره در ذهن ما جاری هستند. اما من از شما میخواهم نسبت به این پرسشها تیز و حساس شوید، زیرا اگر پیوسته همان پرسشهای همیشگی را از خودمان بپرسیم همان جوابهای همیشگی را میگیریم.
اگر مدام از خودمان بپرسیم چرا هیچوقت نمیتوانم این کار را انجام دهم؟ مغز شما بهگونهای عمل خواهد کرد که هیچوقت نتوانید آن کار را انجام دهید و کمکم این باور را در خود شکل میدهید که نمیتوانید آن کار را انجام دهید. البته همانطور که میتوانید باور نتوانستن را پرورش دهید میتوانید از قانون جذب و انرژی مثبت بهوسیلهی قدرت سؤالات استفاده کنید.
پیشنهاد میکنم این مطلب را هم بخوانید: تعریف و عملکرد دقیق قانون جذب کائنات
کار سختی پیش رویتان نیست؛ کافی است بهجای سؤال بالا از خودتان بپرسید: چگونه میتوانم این کار را انجام دهم و آنگاه مغز شما راه را جلوی پایتان میگذارد.
نکتهی خیلی مهم این است که نیازی نیست که به دنبال جواب بروید شما فقط سؤال بپرسید و جواب را به عهدهی ضمیر ناخودآگاه بگذارید.
به یاد داشته باشید فقط آن چیزهایی را خواهید یافت که در جستوجوی آنها هستید. سؤال پرسیدن یکراه فوقالعاده برای تغییر کانون توجه است. در پایان این مطلب پرسشهایی را آوردهام که آنتونی رابینز به آنها میگوید پرسشهای کوانتومی و واقعاً قدرت بینظیری دارند.
این قسمت چالش بزرگی است و احتمالاً مقاومت زیادی را در شما برمیانگیزد ولی واقعیت است. کل واقعیت زندگی را چیزهایی که بر آن متمرکز شدید میسازد. کافی است همین الآن صفحه حوادث روزنامهها را بخوانید تا ببینید چه حس بدی به شما دست میدهد.
اگر میخواهیم واقعیت زندگی خود را تغییر دهیم باید کانون توجه خود را تغییر دهیم و اگر میخواهیم کانون توجه را تغییر دهیم باید سوالاتی متفاوت از خود بپرسیم.
اندیشیدن کاری بهجز پرسش و پاسخ متوالی نیست. شما وقتی فکر میکنید که یک کار را انجام دهید و دربارهی آن میاندیشید سریع مغز شما شروع به سؤال پرسیدن میکند: آیا از پس آن برمیآیم؟ اگر بتوانم انجامش دهم چه میشود؟ توانایی انجامش دارم؟ چگونه انجامش دهم و … و همین سؤالات و جواب آنها باعث به وجود آمدن حس اعتمادبهنفس یا ترس در شما میشود. یعنی شما زمانی که دارید میاندیشید درواقع دارید سوالاتی میپرسید و پاسخ آنها را تحلیل میکنید.
قانون جذب کار میکند؟ نمیدانم شما به قانون جذب اعتقاددارید یا خیر ولی چه بخواهید و چه نخواهید کانون توجه شما زندگی شمارا میسازد. رویدادهای زندگی مهم نیستند بلکه تعبیر و تفسیر آنها و نوع برخورد با آنها مهم هستند.
تعبیر و تفسیر یعنی چه؟ واژهای مهم است ولی واقعاً معنای آن چیست؟ رویدادهای زندگیمان را چگونه تعبیر و تفسیر میکنیم؟ چگونه میتوانیم واژهی تفسیر را ساده توضیح دهیم؟ همین الآن که خواستم تفسیر را توضیح دهم مجبور شدم ناخواسته یکرشته سؤال از خود بپرسم. تفسیر یعنی همین! رشته سوالاتی که از خود میپرسیم. آیا تفسیر چیزی جز پرسیدن سؤال است؟ حتی برای زیر سؤال بردن فکر قبلی هم مجبوریم سؤال بپرسیم.
ممکن است من از یک شرکت اخراج شوم (یک اتفاق بهظاهر بد). خیلی تفاوت دارد که منبعد از اخراج کدامیک از این سؤالات را از خود بپرسم:
1- چرا رئیسم با من اینگونه برخورد کرد؟ چرا هیچکس قدر کار من را نمیداند؟ حالا زندگیام چه میشود؟
2- چهکار کنم که این موقعیت بهترین موقعیت زندگیام شود؟ چهکاری میتوانم انجام دهم تا چند برابر شغل قبلیام اعتبار و پول بسازم؟
جالب اینجاست که طبق قانون جذب رشتهی افکار پشت سر هم میآید. شما اگر چند سؤال اول را مثبت بپرسید کمک بزرگی به خودتان کردهاید.
مجبورم یک نکته را دوباره تکرار کنم. اگر از کل این مطلب همین یک خط را ملکهی ذهنتان کنید معجزه را در زندگیتان خواهید دید. “هر پرسشی بکنید، پاسخی برای آن خواهید یافت.”
تکرار میکنم: “هر پرسشی بکنید، پاسخی برای آن خواهید یافت.”
بازهم تکرار میکنم: “هر پرسشی بکنید، پاسخی برای آن خواهید یافت.”
اینقدر این موضوع مهم است که اگر میتوانستم کل مطلب امروز را پاک میکردم و فقط 100 بار این خط را مینوشتم ولی بقیه مطالب هم برای درک موضوع لازم بود. تمام این صفحه نوشته شد برای همین یک خط.
مهم نیست شما در چه شرایطی زندگی میکنید. ممکن است زندگی شما پر از زیبایی باشد ولی شما صبح تا شب از خود بپرسید که مشکل زندگی من کجاست؟ این پرسش زندگی زیبای شمارا نابود خواهد کرد.
اگر از خودتان بپرسید چرا من همیشه کارها را خراب میکنم مغز شما خواهد گفت چون تو یک احمق هستی! ولی اگر از خود بپرسید چطور است که هر کاری که بقیه بهسختی انجام میدهند برای من خیلی راحت است مغز شما خواهد گفت چون تو خیلی باهوش هستی.
خیلی از کاربران میپرسند که چگونه ضمیر ناخودآگاه را برنامهریزی کنیم؟ یکی از راههای رایگان و آسان همین قدرت سؤال است. البته سریعترین راه استفاده از هیپنوتیزم است ولی نیازی نیست که حتماً از هیپنوتیزم استفاده کنید. قدرت سؤالات به شما قدرتی میدهد که الآن امکان ندارد حتی بتوانید آن را تصور کنید.
دوست دارم به آنیک جمله که گفتم خیلی مهم است یک جملهی دیگر هم اضافه کنم: یگانه تفاوت میان مردم کانون توجه آنهاست و پرسش یکراه عالی برای تغییر کانون توجه است.
پیشنهاد میکنم این مطلب را هم بخوانید :چگونه مردان را جذب کنیم؟
مارتین لوتر کینگ یکی از رهبران بزرگ تاریخ است. مارتین پیوسته از خود میپرسید: “چگونه میتوانم بین سیاهپوستان و سفیدپوستان برابری ایجاد کنم؟” الآن شاید این مسئله طبیعی و عادی باشد ولی سیاهپوستان در آمریکا حتی حق نشستن روی صندلی اتوبوس را نداشتند. چگونه یک نفر توانست با یک فرهنگ مقابله کند؟ باقدرت سؤال.
در این قسمت چند مدل سؤال را برای شما کاربران گرامی سایت قانون جذب پرورش افکار آماده کردم که با استفاده از آنها طی چند روز تغییرات کوچک را در زندگی خود حس خواهید کرد و سپس بعد از چند هفته معجزات به سراغ شما خواهند آمد.
اگر اتفاقی ناخواسته برای شما افتاد:
1- آیا این اتفاق 6 ماه دیگر اهمیت دارد؟ اگر جواب خیر است این سؤال را بپرسید اگر 4 سال دیگر این موضوع بیاهمیت است بهجای 6 ماه 4 سال را قرار دهید.
2- من این موضوع را نمیخواهم، پس چه چیزی میخواهم؟ حال خلاف اتفاقی که برایتان افتاده است میشود جواب شما.
مثلاً یک نفر پشت سر من صحبتی کرده که من را ناراحت کرده است. سؤال من این میشد: من نمیخواهم کسی پشت سرم بد بگوید پس چه چیزی میخواهم؟ میخواهم همه در همه حال از خوبیهای من حرف بزنند. من انسان خوبی هستم و همه روی خوبیهای من تمرکز دارند
البته نیازی نیست شما جواب دهید شما فقط سؤال را بپرسید و بقیه کار را به ضمیر ناخودآگاه بسپارید.
یکی از جادوییترین سؤالات ممکن
یکی از سوالاتی که من هر وقت از خودم میپرسم یا برای کسی میخواهم تعریف کنم قند توی دلم آب میشود این است:
چه میشود اگر …
مثلاً میخواهم درآمدم را 3 برابر کنم ولی راهی به نظرم نمیرسد. حال از خودم میپرسم چه میشود اگر درآمدم سه برابر شود؟ چرا این سؤال اینقدر مهم است؟ چون مغز شما دنبال جواب میرود و به شما میگوید که چه اتفاقاتی میافتد اگر من درآمدم سه برابر شود و چه چیزی بهتر از این؟ مگر قرار نیست ما با تمام وجود اهدافمان را حس کنیم تا به آنها برسیم؟ وقتی من جواب سؤال چه میشود اگر را بدهم یعنی دارم تکتک اتفاقاتی که بعد از سه برابر شدن درآمدم برایم میافتد را به یاد میآورم و حس میکنم.
یک سؤال خوب هم برای بیدار شدن برایتان قرار میدهم. دقیقا بلافاصله بعد از بیدار شدن این سؤال را از خودتان بپرسید:
چرا من خیلی خوشبختم؟
این سؤال تمرکز شمارا روی خوبیهای زندگیتان میبرد که به خاطر آنها احساس خوشبختی میکنید و سپس احساس خوب = اتفاقات خوب
امیدوارم که مطلب امروز برای شما مفید بوده باشد. بیصبرانه منتظر خواندن نظرات شما هستم.
حتماً در قسمت پایین نظر بدهید و این مطلب را در گوگل پلاس و فیس بوک شیر کنید تا با کمک شما ما در گوگل محبوب شویم
پیشنهاد میکنم در ابتدا این مطلب را بخوانید: قدرت سوال برای رسیدن به موفقیت
اگر از خود بپرسید “چرا این بلا همیشه بر سر من میآید؟” ضمیر ناخودآگاه شما بهاحتمالزیاد به شما خواهد گفت چون شما لایق بلا هستید. اگر اعتقاددارید که قانون جذب کار میکند، پس چرا خودتان را تضعیف میکنید؟
چرا از خودمان نپرسیم: “چگونه با قانون جذب از این وضعیت به بهترین شکل استفاده کنم؟” آیا ممکن است یک سال بعد بفهمم که این اتفاق به نفعم بوده است؟”
خداوند بزرگ و مهربان در قرآن میفرماید: «عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی أن تحبّوا شیئاً و هو شرّ لکم»**بقره، 216.*** چه بسیار چیزهایی که شما دوست ندارید، ولی در حقیقت به نفع شماست و چه بسیار چیزهایی که شما دوست دارید، ولی به ضرر شماست.
حتماً فکر میکنید که بزرگان رازی در سوالاتشان دارند. کسانی مثل توماس ادیسون که به جواب تمام پرسشهایی که در ذهن داشت میرسید. پس چرا ما نمیتوانیم بهخوبی آنها به پاسخ برسیم. آنها کلید طلایی پرسش رادارند.
اگر پرسشی را در حالتی ذهنی بکنید که انتظار رسیدن به پاسخ را ندارید، حالت شما هنگام پرسیدن بدون تردید بر پاسخهایتان تأثیر میگذارد. اگر از خود بپرسید: “چگونه میتوانم همین فردا پولدار شوم؟” خیلی بعید که به این پاسخ برسید که “بله! خیلی راحت میتوانی. تو 68 راه برای پولدار شدن داری که بهزودی به ذهنت میرسد”
یشنهاد میکنم این مطلب را هم بخوانید: چگونه پولدار شوم؟ اول دوراهی ثروت و فقر
اگر با انتظار درست و منطقی بپرسید: “چگونه میتوانم بر سرمایهام بیفزایم و به سودآوری برسم؟” و انتظار جواب داشته باشید پاسخهای واقعی و راهکارهای عملی به ذهنتان خواهد رسید. اگر پرسشی را با انتظار دست یافتن به پاسخ بکنید، بدون تردید به پاسخخواهید رسید.
کلید طلایی پرسش این است که خودتان را در حالت انتظار رسیدن به پاسخ قرار دهید و تا زمانی که به جواب برسید به پرسیدن ادامه دهید تا سرانجام به پاسخ موردنظر برسید.
والت دیزنی زمانی به یک باغ گل نگاه میکند و از خود میپرسد: “چگونه میتوانم بنایی در اینجا درست کنم که مردم از سراسر جهان برای دیدن آن به اینجا بیایند؟” و اینگونه دیزنیلند به وجود آمد.
زمانی از خودم پرسیدم چگونه به سریعترین کانال تلگرام تبدیل شویم والان دقیقا کانال پرورش افکار سریعترین کانال تلگرام موجود در کشور است. کانالی که بعد از سه ماه 110 هزار عضو دارد بدون هزینهای بابت تبلیغات. اما چگونه؟ حتماً قسمت بعدی را چند بار بخوانید:
1- وقتیکه احساسمان بد است کانون توجهمان بهسرعت عوض میشود. حتی با پرسیدن سؤال از دیگران میشود کانون توجه آنان را عوض کرد.
فرض کنید شخصی بسیار عصبانی است و شما در برابرش ظاهر میشوید و میپرسید راستی تو دیروز ساعت دو کجا بودی؟ و بهسرعت حس آن شخص عوض میشود. چرا؟ چون نمیتواند همزمان به مشکلش و سؤال شما فکر کند و سؤال معمولاً مغز را بلافاصله درگیر میکند.
2- وقتیکه احساستان خوب است پرسشهای بهتری میکنید.
اگر عصبانی باشید خواهید پرسید: “چرا آن کار را با من کرد؟” یا “چرا من همیشه این بلا سرم میآید؟” و اگر احساس خوبی داشته باشیم خواهیم پرسید: “چرا من اینقدر خوشبختم؟”
پیشنهاد میکنم این مطلب را هم بخوانید: مشکلات ذهنی سد راه باورها
حالت برعکسش هم وجود دارد – در مورد حالت برعکس خیلی از پدیدهها بهطور مفصل صحبت خواهم کرد- یعنی وقتی سؤال خوب از خودتان میپرسید احساستان خوب میشود.
مهمترین و بازهم مهمترین مهارتی که باید بیاموزید تغییر احساساتتان است.
اگر قرار باشد فقط یک مهارت را بیاموزید همین مهارت کافی است و شمارا خوشبخت میکند.
آنتونی رابینز میگوید: “من تمام موفقیتهای زندگیام را مدیون یک توانایی بسیار مهم هستم: توانایی در مدیریت احساسات.”
پرسش به مغز شما میگوید که به چه چیزی توجه کند و چه چیزی را نادیده بگیرد و این بسیار مهم است.
اگر از خود بپرسید: “چگونه میتوانم درآمدم را طی سه ماه دو برابر کنم؟” و انتظار جواب داشته باشید جوابها پدید خواهند آمد ولی اگر بپرسید: “چگونه طی سه ماه درآمدم را دو برابر کنم و از کارم فوقالعاده لذت ببرم؟” با این قانون جذب پاسخ بهتری نصیب شما خواهد شد.
هر وقت داشتید از خودتان پرسشی میکردید از خودتان بپرسید این پرسش من را قوی میکند تا تضعیف؟ به پرسشهای مغزی حساس باشید چون عاقبت جوینده یابنده است. مغز خود را دنبال نیکیها بفرستید تا نیکیها به سراغ شما بیایند.
دوست دارم بحث پرسش را ادامه دهم. بعضی قسمتهایش پیچیده است و سعی دارم ساده مطرح کنم. امیدوارم که موفق شده باشم.
امیدوارم که مطلب امروز برای شما مفید بوده باشد. بیصبرانه منتظر خواندن نظرات شما هستم.
حتماً در قسمت پایین نظر بدهید و این مطلب را در گوگل پلاس و فیس بوک شیر کنید تا با کمک شما ما در گوگل محبوب شویم
در قانون جذب عشق قسمت اول نکات کلی را در مورد استفاده قانون جذب در روابط بیان کردیم.
حال به قانون جذب عشق 2 میرسیم (حتما قبل از خواندن این مقاله قانون جذب عشق چیست را مطالعه کنید)
برای روشن شدن مفهوم عشق بخشیدن به دیگران، اول باید معنای عشق نبخشیدن به دیگران را بفهمید.
تلاش برای تغییر دادن طرف مقابل عشق بخشیدن نیست!
تصور اینکه شما میدانید چه چیزی برای طرف مقابل بهرت است عشق بخشیدن نیست!
تصور اینکه حق با شماست و طرف مقابل اشتباه میکند عشق بخشیدن نیست!
بازخواست، ملامت، شکایت، غر زدن، یا ایراد گرفتن از طرف مقابل عشق بخشیدن نیست!
اینها خلاف قانون راز جذب عشق است.
راز قانون جذب روابط
زندگی همه چیز را به شما عرضه میکند تا بتوانید آنچه دوست دارید را برگزینید، و بخشی از موهبت زندگی این است که همه جور آدمی را دور و برتان قرار داده، بنابراین میتوانید در آن آدمها آنچه دوست دارید را انتخاب کنید و از آنچه دوست ندارید روی برگردانید. قرار نیست برای خصوصیاتی که در شخصی نمیپسندید، در خودتان عشق ایجاد کنید، بلکه کافی است بدون نشان دادن احساس خاصی از آن روی برگردانید.
خیلی ساده است…
در یکی از فایلهای صوتی اشارهای به این موضوع داشتم. نیازی نیست به زور بخواهید به خودتان بقبولانید که یک رفتار خاص یک شخص خوب است. اگر به طور مثال کسی در زندگی شما بدقول است نیازی نیست بگویید خوب خدا رو شکر که بدقول است قاتل نیست! نه قانون جذب عشق این را نمیگوید. فقط میگوید روی رفتار دیگهای احساس بگذارید که در او دوست دارید.
او بدقول است اما مهربان است؛ من به مهربانی او تمرکز میکنم.
او بدقول است اما خوش صحبت است؛ من روی خوش صحبتی او تمرکز میکنم.
او بدقول است اما دست و دل باز است؛ من روی دست و دل بازی او تمرکز میکنم.
تبریک میگویم. شما به بهترین شکل از قانون جذب عشق استفاده کردید.
روی برگرداندن در قانون جذب عشق یعنی چه؟
روی برگرداندن از آنچه در شخصی نمیپسندید بدین معناست که شما آن را جدی نمیگیرید. به این معناست که شما میدانید با قانون جذب عشق روی هر چه تمرکز کنید بیشتر از آن را دریافت میکنید.
روی برگرداندن یعنی دنیا به شما حق انتخاب داده است. یعنی با آنها بحث و جدل نکنید تا ثابت کنید اشتباه میکنند یا عیبجویی کنید یا آنها را مقصر بدانید، یا بخواهید تغییرشان دهید. اینها در قانون جذب عشق جایی ندارند. اجازه دهید همه خودشان باشند و شما انتخاب کنید.
نگاه بالاتر و البته بهتر
بیاید یک مثال بزنیم تا وضعیت روشن شود.
یک نفر برای پول همسر خود را طلاق داده و با یک فرد پولدار ازدواج کرده است. ( از اینجا به بعد را باید عامیانهتر بنویسم)
ما شروع میکنیم به جنگیدن؛ اه، این دیگه چه آدمیه. عجب نامردیه! واقعا چطور میتونه اینقدر منفعت طلب باشه…
حالم داره ازش بهم میخوره. صد رحمت به حیوون و …………
یک نفر که قانون جذب در مورد عشق را میداند ( از این به بعد میگوییم استاد) میگوید:
چرا اینقدر بهش فکر میکنید؟ مگه این فرد وارد زندگیات شده؟
ما: نه، ولی نگاش کن. از این نامردتر تا حالا ندیدم. هیچ بویی از انسانیت نبرده. خجالتم نمیکشه. همینها جامعه رو خراب میکنن پس فردا دودش توی چشم من هم میره.
استاد: دودش به چشم تو نمیرود اگر بهش فکر نکنی؛ کافی است به چیزهای زیبای زندگی فکر کنی.
ما: نهههههه. اصلا وارد زندگی من نشه. همسر بدبختش چی؟ اون چه گناهی کرده بود؟
استاد: مگه تو میدونی همسرش چی میخواسته؟ شاید خودش میخواسته! شاید هم نه ولی حتما خودش اون رو به زندگیش وارد کرده.
ما: مگه میشه؟ واسه چی باید بخواد؟ هیچکس چنین چیزی نمیخواد.
استاد: درسته ولی شاید یک کسی که قانون جذب در عشق رو نمیدونسته اون رو اشتباه استفاده کرده ……
این داستان تا انتها ادامه دارد حالا مثال سادهتری میزنم تا موضوع رو راحت درک کنیم. شما شخصیتها را تطابق دهید.
ما از یک نقاش میخواهیم که برامون یک منظره زیبا نقاشی کند.
نقاش: لطفا فقط به من رنگ سبز و آبی و زرد بدهید.
ما: بفرمایید تمام رنگها توی این بسته.
نقاش: نههههههههههه. چرا همه رنگها رو دادید؟ مگه نگفتم فقط سه رنگ؟
ما: خوب این بسته رنگ تکمیله تا هر کس رنگی که میخواهد را انتخاب کنه. شما از رنگی که نمیخواهید استفاده نکنید.
نقاش: نه! آخه این هم شد رنگگگگگگگگ؟ کی آخه از یه همچین رنگی استفاده میکنه؟ چرا این رو توی بسته رنگها گذاشتید؟
ما: شاید یکی از این رنگ استفاده کنه! اصلا شاید طرف نقاشی بلد نباشه و مثل شما وارد نباشه و به اشتباه فکر کنه این رنگ خوبه و ازش استفاده کنه.
نقاش: نههههههههه. هیچکس از این رنگ خوشش نمیاد مگه آدم دیوونه است که از این رنگ استفاده کنه ….
چقدر ما در زندگیمون به نقاش شباهت داریم؟
ما با دید قدیمیمان نگاه میکنیم و انتظار نتایج جدید داریم. از دید قانون جذب برای عشق نگاه کنیم ….
میگوید وقتی خواب هستید میتوانید افکار هوشیارتان را متوقف کنید، اما هرگز نمیتوانید جلوی احساستان را بگیرید، زیرا زنده بودن به معنای احساس زندگی است. آیا در خواب هم میشود از قانون جذب عشق استفاده کرد؟
احساسات لحظه به لحظه شما مهمتر از هر چیز دیگریست، زیرا احساس فعلی شماست که زندگیتان را رقم میزند.
هر چه احساس بهتری داشته باشید، زندگی نیز بهتر میشود و هر چه احساس بدتری داشته باشید اینقدر در مشکلات فرو میروید تا احساستان را تغییر دهید.
وقتی احساس خوبی دارید، افکارتان نیز ناخودآگاه خوب است. نمیتوانید احساس خوبی داشته باشید و در عین حال افکارتان منفی باشد! و بر عکس غیر ممکن است احساس بدی داشته باشید و در همان حال افکارتان خوب باشد. وقتی از خود عشق ساطع میکنید دارید از قانون جذب عشق استفاده میکنید.
احساس شما یک راهنمای دقیق از چیزی است که از خود بروز میدهید. وقتی احساس خوبی دارید دیگر لزومی ندارد نگران چیزی باشید زیرا افکار، گفتار، و اعمالتان خوب خواهد بود. تنها با داشتن احساسی خوب میتوانید تضمین کنید که دارید عشق میبخشید، و تمام آن عشق باید به شما بازگردد!
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی، خوشی کشاند
شیرین چون شکر تو باش شاکر
شاکر هر دم شکر ستاند
مولانا
از طریق محبت، تشویق، حمایت، قدرشناسی، یا هر احساس خوب دیگری به سایرین عشق بدهید، همان عشق به شما بازمیگردد و خود را چندین برابر میکند، و عشق را در هر مقولهی دیگری از زندگیتان، از قبیل سلامتی، ثروت، شادی، و شغل وارد میکند.
اگر از طریق عیبجویی، خشم، ناشکیبایی، یا هر احساس بد دیگری نسبت به سایرین احساس منفی بدهید، و همان حس منفی دریافت خواهید کرد، تضمین میکنم! و هنگامی که نیروی منفی بازمیگردد، خود را چندین برابر میکند، نیروی منفی بیشتری جذب میکند، و بر باقی زندگیتان تاثیر میگذارد.
در این فایل صوتی به قانون جذب و سوء برداشتی که دربارهی این قانون وجود دارد را بررسی کردم.
شما همین حالا میتوانید بگویید در روابطتان چه دادهاید. اگر رابطهای عالی است، بدین معناست که شکرگزاری و عشقی که میدهید از نیروی منفی و گلایههای شما از آن رابطه بیشتر است. اگر رابطهای بغرنج و پر کشمکش است، بدین معناست که احساسات منفی که ناخواسته و یا شاید حتی خواسته بروز میدهید بیشتر از عشق است.
میتوانید همین حالا با جستجوی چیزهایی که در آن شخص دوست دارید، ارزش قائلید، و قدر میشناسید، هر رابطهای را تغییر دهید. وقتی آگاهانه تلاش میکنید تا بیشتر از آنکه به موارد منفی توجه کنید، دنبال چیزهایی که دوست دارید بگردید، معجزهای رخ خواهد داد. به نظرتان انگار در شخص دیگر اتفاقی باورنکردنی رخ داده است. اما این نیروی عشق است که این موارد منفی را از بین برده است.
این فایل صوتی را چند هفته پیش در کانال تلگرام پرورش جذب به اشتراک گذاشتیم. البته موضوع اصلی آن قانون جذب عشق نیست ولی قانون جذب همیشه یکسان عمل میکند و قانون جذب عشق و قانون جذب ثروت و سلامتی یکی است …
“منتظر قانون جذب عشق 2 باشید”